یلا در سن چهل سالگی تمام زندگی خود را صرف مراقبت از پدر و مادر و چهار برادرش کرده است. در کشوری که درگیر تحریمهای اقتصادی بینالمللی است، خانواده دائماً با هم بحث میکنند و با زیر بار بدهی خُرد میشوند. لیلا در حالی که برادرانش در تلاش برای گذراندن زندگی خود هستند، نقشهای میکشد تا با راه اندازی یک تجارت خانوادگی آنها را از فقر نجات دهد. در حالی که آنها به شدت به حمایت مالی نیاز دارند، لیلا متوجه می شود که پدرشان، اسماعیل مخفیانه یک میراث خانوادگی را پنهان کرده است. او این میراث را به عنوان یک پیشنهاد برای تبدیل شدن به پدرسالار جدید قبیله، بالاترین افتخار در سنت ایرانی، نگه داشته است. این اتفاق باعث هرج و مرج در خانوادهای میشود که از پیش نیز شکننده بود. با بدتر شدن وضعیت سلامتی پدر، اقدامات هر یک از اعضای خانواده به تدریج خانواده را یک قدم به سمت انفجار نزدیک میکند.
یک درام متفاوت
یلمساز ایرانی، سعید روستایی یک درام خانوادگی بزرگ، جذاب و شخصیتمحور را به سبک ایتالیایی - آمریکایی با اجراهای خشمآلود، یک صحنه عروسی بزرگ و صحنههای الهامی از روکو و برادرانش ویسکونتی و پدرخوانده کاپولا را نمایش میدهد. حتی رد پای تأثیرپذیری از آثار آرتور میلر در میان سرزنشهای خشمآلود و دردناک این فیلم وجود دارد.
اجرای گرم ترانه علیدوستی را در این فیلم شاهد هستیم – که با بازی در فیلمهای اصغر فرهادی شناخته شد – و با بازی نقش لیلا در این فیلم نیز شناخته میشود: زنی که توسط مردسالاری بیکفایت و سست به پریشانی سوق داده میشود. لیلا با پدر و مادر مسن خود زندگی میکند. او از کمردرد دورهای ناشی از استرس و کار زیاد رنج میبرد و اساساً تنها مزدبگیر عادی خانواده است که به تنهایی چهار برادر بالغ خود را از نظر مالی حمایت میکند.
پرویز که دارای اضافه وزن (فرهاد اصلانی) است به عنوان یک توالت شور در مرکز خرید کار میکند، اما به اندازه کافی برای حمایت مالی خانوادهاش پول در نمیآورد که با تلاشهای مکررش برای پسردار شدن این نگرانی افزایش هم مییابد. فرهاد خل و چل عضلهدار (محمدعلی محمدی) فقط به کشتی آمریکایی در تلویزیون علاقه دارد. منوچهر بیکار استخوانی (پیمان معادی) به دنبال طرحهای خفن سریع پولدار شدن است و نه کار. علیرضا (نوید محمدزاده) نیز اخیراً از کار کارخانهای که رؤسایش دستمزدشان را پرداخت نمیکردند، استعفا داده است.
در رأس همه این مردان بیهوده و انگلی، پدر سالخورده آنها اسماعیل (سعید پورصمیمی) قرار دارد – مردی که مکرراً ناله میکند، خود رحم است، معتاد به تریاک است و وسواس به «پدرسالاری» طایفهی پر جمعیت خود دارد. موقعیتی که با مرگ پسر عمویش خالی شده است. پسر پسرعمو بایرام (مهدی حسینیان) به او میگوید که تاج خیالی پدرسالارانه میتواند متعلق به او باشد - به شرطی که در عروسی آتی پسر بایرام 40 سکه طلا به عنوان هدیه ازدواج به او بدهد. اسماعیل حریص و احمق با این شرط موافقت میکند - زیرا او سکهها را در اختیار دارد و میداند که امتیاز غیررسمی پدرسالار بودن این است که از هر و همه هدایای ازدواج در عروسیهای آینده "مقداری از آن را" به صورت پنهانی دریافت کند.
در همین حال، لیلا یک طرح مبتکرانه مطرح کرده که میتواند خانوادهاش را به درآمدی قابل قبول برساند: آنها میتوانند اجاره یکی از واحدهای خردهفروشی جدیدی را که در مرکز خرید ساخته میشود، به طور نمادین در محل کار پرویز یعنی توالت عمومی آن مرکز خرید، بگیرند. اما او فقط میتواند وام بانکی را با سپرده دریافت کند - لیلا به پول نقد نیاز دارد - و از اینکه میفهمد که انبار سکههای طلای پدر پیرش قرار است به این روش نادرست و غیر صادقانه هدر برود، عصبانی میشود. اما آیا میتوان جلوی پدرش را گرفت؟
لیلا در دنیایی از مردان کلاه بردار زندگی میکند که هرگز دست از لوس کردن خود به خاطر موقعیت و اعتبارشان بر نمیدارند، با این حال از هر کاری شبیه به کار نانآور بیزارند و کاملاً راضی هستند که مثل زالو شیرهی زنان را بمکند و به آنها با زنستیزی و اغماض رفتار کند. منوچهر کلاهبردار بدبین به برادرانش پیشنهاد ملاقات کاری با یکی از دوستانش را داده بود - لیلا طبیعتاً به عنوان یک زن از جلسه کنار گذاشته شد. معلوم شد که این فرصت صرفاً یک کلاهبرداری برای اجاره اتومبیلهایی بود که وجود خارجی ندارند، شبیه به ترفند «هدیه عروسی» پدرسالار است و درست مانند آن ترفند، بسیار محتمل است که شخصی که راز به او گفته میشود، تبدیل به بزرگترین قربانی شود.
خشم شعلهور لیلا از میانمایهگی تحقیرآمیز پدر و برادرانش، و خستگی از تلاش برای نجات آنها از دست خودشان، انرژی عاطفی است که به فیلم قدرت میبخشد که اوج فیلم را در صحنه عروسی شاهد هستیم. اجرای فوقالعاده علیدوستی را برای اولین بار در بین تیم هممرتبه از لحاظ سبک و سیاق هنری در یک گروه بزرگ از بازیگران را شاهد هستیم.
این فیلم در جشنواره سینمایی کن به نمایش در آمده و توجه منتقدان بسیاری را به خود جذب کرده است.
- ۰ ۰
- ۰ نظر